در این پست مختصری در رابطه با تسلط قوای شیطانی و قوای الهی بر انسان صحبت میشود.
میدان جنگ خیر و شر
بـدان کـه مقـام اول نفس و منزل اسـفل آن ، منزل ملـک و ظـاهر و دنیـای آن اسـت ، که اشـعه و انـوار غیـبیه آن در این بـدن محسوس و بنیه ظاهره تابیده و او را زندگانی عرضی بخشیده و در این بدن کرده و میدان جنگ آن همین بدن است ، و قوای ظاهره آن ، لشکر آن است که در اقالیم سبعه ملکیه ، یعنی گوش و چشم و زبان و شـکم و فرج و دست و پا، بسط پیدا کرده . و تمام این قوای منتشره در این ممالک سبعه در تحت تصرف نفس است به مقام وهم ، زیرا که وهم سـلطان قوای ظـاهره و بـاطنه نفس است . پس اگر وهم حکومت نمود در آنها به تصـرف خود یا شـیطان ، این قوا جنود شـیطان گردنـد و مملکت در تحت سـلطنت شـیطان واقع شود، و لشـکر رحمـان و جنود عقل مضـمحل گردنـد و شکست خورده رخت از نشـئه ملک و دنیای انسان درکشند و هجرت نمایند، و مملکت خاص به شیطان گردد. و اگر وهم در تحت تصـرف عقل و شرع در آنها تصرف نماید و حرکات و سکنات آنها در تحت نظام عقل و شرع باشد، مملکت رحمانی و عقلاـنی شود و شـیطان و جنودش از آن رخت بربندنـد و دامن در کشـند. پس جهـاد نفس که جهاد بزرگ است ، و از کشـته شـدن در راه حق تعـالی بالاـتر است ، در این مقـام عبـارت است از غلبه کردن انسـان بر قوای ظـاهره خود، و آنهـا را در تحت فرمان خالق قرار دادن ، و مملکت را از لوث وجود قوای شیطان و جنود آن خالی نمودن است .