ابتدا حدیثی از امام صادق (ع) بیان میشود.
سکونی از حضرت ابی عبداالله الصادق ، علیه السلام ، حدیث کند که فرمود: همانا پیغمبر، صلی االله علیه و آله ، فرستاد لشکری را. پس چون که برگشـتند فرمود: آفرین بـاد به گروهی که به جـای آوردنـد جهـاد کوچـک را، و به جـای مانـد بر آنها جهاد بزرگ . گفته شد ای پیغمبر خدا چیست جهاد بزرگ ؟ فرمود: جهاد نفس است .
بـدان که انسان اعجوبه ای است دارای دو نشـئه و دو عالم : نشـئه ظاهره ملکیه دنیویه که آن بـدن او است ؛ و نشـئه باطنه غیبیه ملکوتیه که از عالم دیگر است . و نفس او، که از عـالم غیب و ملکوت است ، دارای مقامـات و درجاتی است که به طریق کلی گاهی تقسـیم کرده انـد آن را به هفت قسمت وگاهی به چهار قسمت و گاهی به سه قسمت و گاهی به دو قسمت . و از برای هر یک از مقامات و درجات آن جنودی است رحمانی و عقلانی ، که آن را جـذب به ملکوت اعلی و دعوت به سـعادت می کننـد، و جنودی است شـیطانی و جهلانی که آن را جـذب به ملکوت سـفلی و دعوت به شـقاوت می کنند. و همیشه بین این دو لشـکر جـدال و نزاع است ، و انسان میـدان جنگ این دو طایفه است : اگر جنود رحمانی غالب شـد، انسان از اهل سـعادت و رحمت است و در سـلک ملاـئکه منخرط، و در زمره انبیـا و اولیـا و صـالحین محشور است ، و اگر جنود شـیطانی و لشـکر جهل غالب آمـد، انسـان از اهـل شـقاوت و غضب است ، و در زمره شـیاطین و کفار و محرومین محشور است . و چون در این اوراق بنای تفصـیل نیست ، به بعضـی مقامات نفس اشاره کرده و وجوه سعادت و شقاوت آن را اجمالا بیان نموده ، کیفیت جهاد نفس را در آن مقام بیان می کنیم . ان شاءاالله .
مقام اول: نشئه ملک و ظاهر
3- عزم و اراده
4- اهمیت اراده در ترک گناهان و انجام تکالیف
5- مراقبت و محاسبه خود
6- تذکر به خود
مقام دوم: نشئه باطن و ملکوت
بـدان که از برای نفس انسـانی یـک مملکت و مقام دیگر است که آن مملکت باطن و نشـئه ملکوت اوست که جنود نفس در آنجـا بیشتر و مهمتر از مملکت ظاهر است . و نزاع و جـدال بین جنود رحمانی و شـیطانی در آنجا عظیمتر و مغالبه در آن نشـئه بیشـتر و بـا اهمیتـتر است . بلکه هر چه در مملکت ظـاهر است از آنجـا تنزل کرده و ظهـور در ملـک نموده ، و اگر هر یـک از جنود رحمـانی و شـیطانی در آن مملکت غـالب آینـد، در این مملکت نیز غالب شونـد. و جهاد نفس در این مقام پیش مشایخ عظام از اهل سـلوک و اخلاق خیلی اهمیت دارد، بلکه می توان سرچشـمه تمام سعادات و شقاوات و درجات و درکات را آن مقام دانست . انسان باید خیلی ملتفت خود در این جهاد باشد.
ممکن است خدای نخواسـته به واسطه مغلوبیت جنود رحمانی در آن مملکت و خالی گذاشتن آن را برای غاصبین و نااهلها از جنود شیطان ، هلاکت همیشگی از برای انسان پیدا شود که قابل جبران نباشد، و شفاعت شافعین شامل حال او نگردد، و ارحم الراحمین ، نعوذبـاالله ، نیز به نظر سـخط و غضب به او نگـاه کنـد، بلکه شـفعاء او خصـماء او شونـد. وای بر کسـی که شـفیع او خصـمش شود. خـدا می داند جه عذابهایی و ظلمهایی و سـختیهایی و بدبختیهایی دنبال این غضب الهی و دشـمنی اولیای حق است که تمام آتشهای جهنم تمام زقومها مارها و عقربها پیش آن هیچ است . خدا نکند آنچه حکما و عرفا و اهل ریاضت و سـلوک خبر می دهند راجع به این عذابها به سـر ما ضـعفا و بیچارگان بیاید، که تمام عذابها که تصور می کنید پیش آن سهل و آسان است ، و تمام جهنمها که شنیدید پیش آن رحمت و بهشت است .
غالبـا وصف جهنم و بهشت که در کتـاب خـدا و اخبـار انبیا و اولیا شـده جهنم و بهشت اعمال است که از برای جزای عملهای خوب و بـد تهیه شـده است . گـاهی اشاره خفیه ای نیز به بهشت و جهنم اخلاق که اهمیتش بیشتر است شـده ، و گاهی هم به بهشت لقـاء و جهنم فراق ، که از همه مهمتر است ، گردیـده ، ولی همه در پرده و از برای اهلش . من و تو اهلش نیستیم . ولی خوب است منکر هم نشویم و ایمان داشـته باشـیم به هر چه خداونـد و اولیایش فرموده اند، شاید این ایمان اجمالی هم برای ما فایـده داشـته باشـد. گاهی هم ممکن است که انکار بیجا و رد بی موقع و بدون علم و فهم برای ما ضـررهای خیلی زیاد داشـته باشد، و این دنیا عالم التفات به آن ضررها نیست . مثلا تا شنیدی فلان حکیم یا فلان عارف یا فلان مرتاض چیزی گفت که به سلیقه شـما درست در نمی آید و با ذائقه شـما گوارا نیست ، حمل به باطل و خیال مکن . شاید آن مطلب منشاء داشته باشد از کتاب و سنت و عقل و شما به آن برنخورده باشید. چه فرق می کند که یک نفر فقیه یک فتوا بدهد، از باب مادیات مثلا، که شـما کمتر دیـده ایـد. و شـما بدون مراجعه به مدرکش رد کنید او را، یا آنکه یک نفر سالک الی االله یا عارف باالله یک حرف بزنـد راجع به معارف الهیه یا راجع به احوال بهشت و جهنم ، و شـما بـدون مراجعه به مـدرکش او را رد کنید، سهـل است . تـوهین کنیـد یـا جسـارت نمائیـد. ممکن است آن شخصـی که اهـل آن وادی است و صـاحب آن فن است یک مـدرکی از کتاب خدا داشـته باشد، یا از اخبار ائمه هدی داشـته باشد، و شـما به آن برنخورده باشـید، آن وقت شـما رد خدا و رسول کردید بدون عذر موجه . و معلوم است به سلیقه من درست نبود یا علم من به این جا نرسیده بود یا از اهل منبر برخلاف آن شنیدم عذر نیست .
در هر حال ، از مقصود نگـذرم . آنچه آنها راجع به بهشت اخلاق و ملکات و جهنم اخلاق و درکات گفته اند مصـیبتی اسـت که طاقت شنیدنش را هم نداریم .
پس ای عزیز فکری کن و چاره جویی نما و راه نجاتی و وسیله خلاصی از برای خود پیدا کن . و به خدای ارحم الراحمین پناه ببر، و در شـبهای تاریـک بـا تضـرع و زاری از آن ذات مقـدس تمنا کن که تو را اعانت کنـد در این جهاد نفس ، تا ان شاءاالله غالب شوی و مملکت وجودت را رحمانی گردانی و جنود شیطان را از آن بیرون کنی ، و خانه را به دست صاحبش دهی تا سعادتها و بهجتها و رحمتهایی خداوند به تو عنایت فرماید که تمام چیزهـایی که شـنیدی از وصـف بهشت و حـور و قصور پیش آنهـا چیزی نباشـد، و آن سـلطنت کلیه الهیه است که خـبر دادند اولیای خـدا از این ملت بیضای حنیف ، و بالاتر از آن چیزهایی است که نه گوش احدی شـنیده و نه چشـمی دیده و نه به قلب بشری خطور کرده .
1-اشاره به بعضی قوای باطنیه
2-جلوگیری انبیا از اطلاق طبیعت
3-کنترل خیال
4-موازنه
5-حدیثی از جبرئیل
6-معالجه مفاسد اخلاقی